مطالب علمی
مطالب علمی

مطالب علمی

آرایه ادبی تضاد

آرایه ی تضاد(ناسازی) و آرایه ی متناقض نما(ناسازی هنری):

آرایه ی تضاد که در زبان پارسی آن را  ((ناسازی ))گویند،آن است که سخنور،واژه هایی را در سروده ی خویش به کار ببرد که در معنا با یکدیگر ناسازند.

فرخی سیستانی در دو بیت زیر، ناسازی(تضاد)را به کار برده است:

دوستان و دشمنان را از تو روزرزم و بزم

شانزده چیز است بهره،وقت کام و وقت کار:

نام و ننگ و فخر و عار و عز و ذل و نوش و زهر

شادی و غم،سعد و نحس و تاج و بند و تخت و دار

نمونه ای دیگر از ناسازی :

در نومیدی بسی امید است     

پایان شب سیه ،سپید است 

نمونه ی ناسازی،از امام خمینی(ره):

هان ای عزیز،فصل جوانی به هوش باش     

در پیری از تو، هیچ نیاید به غیر خواب


آرایه ی طباق سلب:

گونه ای از ناسازی(تضاد)وجود دارد که بدیعیان آن گونه را"طباق سلب"گویند.اینگونه ناسازی، آن است که یک ساخت یا دو ساخت از فعلی به ایجاب یا سلب در سخن آورده شود،یعنی فعل یک بار مثبت است و بار دیگر منفی است.

نمونه ای از "طباق سلب"از دانای یمگانی :

نهان در جهان چیست؟آزاده مردم     

بینی نهان را،نبینی عیان را

نمونه ای دیگر:

خون جگر خورم،نخورم نان ناکسان     

در خون جان شوم،نشوم آشنای نان

زنده یاد"مهرداد اوستا"در بیتی زیبا چهار بار((طباق سلب)) آورده است:

وفا نکردی و کردم،جفا ندیدی و دیدم     

شکستیونشکستم،بریدی و نبریدم


آرایه ی ناسازی هنری یا متناقض نما(پارادوکس):

نمونه ای دیگر از ناسازی وجود دارد که ارزش زیبا شناختی بسیار دارد که آن را"ناسازی هنری"گویند که ما آن را بیشتر با واژه های "متناقض نما"یا به قول اروپاییان"پارادوکس"می شناسیم.ناسازی هنری-متناقض نما یا پارادوکس- آن است که دو ناساز،در همان هنگام که با هم ناساز و مخالف و متضادند،سخت به هم پیوسته اند و از یکدیگر جدا نمی شوند،یعنی ذهن هر دوی آنها را می پذیرد.این آرایه را "حافظ"در اشعارش فراوان به کاربرده است.

نمونه ی متناقض نما از حافظ:

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار     

کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

توضیح:"دولت یعنی ثروت،فقر یعنی بی پولی و متضاد ثروت است،ترجمه ی روان این مصراع می شود:خدایا ثروت بی پولی را به من عطا کن،یعنی بی پولی و فقیری،یک ثروت است"

نمونه ای از سلمان ساوجی:

می خورم جام غمی هر دم به شادی رخت     

خرم آن کس کاو بدین غم،شادمانی می کند

توضیح:"غم، یعنی ناراحتی و در آزار بودن،شادمانی،یعنی در آسایش و لذت بودن که نقطه ی مقابل((غم))می باشد.ترجمه ی روان مصراع دوم می شود: خوشا به حال کسی که با این غم شادی می کند.همه می دانیم که کسی با غم و ناراحتی شادی نمی کند و زیبایی این آرایه نیز در همین به حیرت انداختن است.

"آزاد بلگرامی"در کتاب"غزالان هند"،ناسازی هنری(متناقض نما) را "موالات العدو"نامیده است و برای آن نمونه های فراوانی را آورده است.

نمونه ای دیگر از متناقض نما،از صائب تبریزی،بنیان گذار سبک هندی(اصفهانی):

باغ و بهار من،نفس آرمیده است     

بیماری نسیم،شفا می دهد مرا

ترجمه ی روان مصراع دوم:بیماری و آشفتگی نسیم(باد ملایم) مرا درمان می کند.!!!همه می دانیم که بیماری ،هیچ وقت کسی را شفا نمی دهد بلکه شخص سالم را  متحمل درد و رنج می کند.